سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشکل نوشت

ای زن! 

تا وقتی خود را ،در واقع زنانگیت را نشناسی

مرد بر این باور است که تو ،همان ابزار دخول احساسی!

تا وقتی با زناگیت آشتی نکنی،رها نمیشوی از ذهن‌های آلوده

تاوقتی با لباس زیرت مشکل داشته باشی

در چشم مرد فقد یک رفع کوتی!

لعنتی...!آخ اگر بدانی تو کیستی...

سانت به سانت تنت مملوء از حضرت مریم است

میتوانی با موهایت هزارن اسیرجنگی بگیری 

و آنها را دار بزنی ...!آخ اگر بدانی میتوانی 

که با هرقدمت زلزله‌‌ی بم را تکرار کنی 

اما افسوس نمیدانی

 


پدرخوانده نوشت

همه را جایی گیر می‌اندازد،

یکی را نشسته،یکی را درحال قدم زدن

یکی را در خاب یکی را هنگام سیگار کشیدن

یکی را ....

آخر چگونه می‌تواند باهمه بخوابد..‌!؟

پدر خوانده فاحشه‌هاست

این تنهایی،


نیست نوشت

دلتنی فلسفه‌ای دارد برای خودش!

دلتنی ،یعنی شاکی شدن از دست کسی که نیست

دلتنگی فریاد بی‌صدای‌ست

که با چشم دل میشود شنید

دلتنگی یعنی هستی که بود شده‌است....

 


شب نوشت

خدیا شب را برای عاشق شدن آفریدی،

اما حساب کتابت بهم خورد!

زمانی که با شیطان سر‌وکله میزدی

فرزندانت را از یاد بردی!

دلتنگی  و انتظار 

جایشان با عشق عاشقی عوض شد


حساس نوشت

بیا و به این رویا پایان بده

تا کِی!

اخر تا کی در خیالم تورا ابستن کنم؟

 تا این حساسیت فصلی شروع نشده بیا

آخر میدانی!

نمی‌خواهم بچه‌مان حساس شود!

 


دِلِ او نوشت

اِمشب چشمانم آبستن نگاهیست که 

در آغوش خیابان به دار اویخته میشود!

امشب زنی در من سقط خواهد شد

که در آغوش خاک تانگو خواهد رقصید!

امشب، هیچ واژه ای پُر طمطراقی

بر زبانم جاری نخواهد شد!

امشب،در گلوی مرگ گیر خواهم کرد

اِمشب ،مردانگیم را در این شعر ،جای خواهم گذاشت

تا دنیا بفهمد که تورا بخاطر بر امدگی بدنت نه،!

بخاطر خودت دوست دارم