پيامهاي ارسالي
+
[تلگرام]
من تو را از يک شب
تو را از يک شعر طلبکارم
و تو مرا از يک رويا،
از يک روز!
من به تو يک آغوش
يک رسيدن بدهکارم
و تو به من يک آمدن،
يک ماندن!
من و تو از عشق "ما" را طلبکاريم
و به عشق هم را بدهکار!
روي ديوارهاي اين تقدير
جا براي چوب خطِ تازه نيست
بيا بيابيم عشق را!
بيا بيابيم ما را!
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
.
توي يه سني فکر ميکني اون بهترين اتفاق زندگيت بوده؛ کامل ترين و بي نقص ترين آدمي که ممکنه توي عمرت سر راهت قرار گرفته بوده
اماااا
زمان که بگذره...
يکم که بزرگتر بشي...
متوجه ميشي همه چيز عوض شده
از معيارهاي خودت گرفته
تا شخصيت اون آدم!
اين قانونشه:
"وقتي يه خوبو از دست بدي، يه بهتر گيرت مياد"
فقط زمان لازمه
فقط زمان...
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
ز درد ها چه نويسم؟...، قلم زمين گير است
همان قلم که عصاي يک عاشق پير است...
هزار شعر پر از نم ،هزار حس لطيف
سرش به زير جفاها و اخم شمشمير است
_بيا مرا به دو بوسه، به ناز دعوت کن_
کليشه هاي خيالم چقدر دلگير است
تپش تپش تو مرا تا به مرگ آوردي
ز ديده ها دل من بد دچار تأثير است
به رويِ خاکِ غريبي فتاده ام ،بنگر..
بَم از نگاه عجيبت زمينه اش زير است
مقصرم که دلم را به دست غم دادم
بزن مرا و بکش گرچه اندکي دير است...
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
هر ادمي ، رويايي با کسي که عاشقشه ... داره ..
رويايي که باهاش زندگي ميکنه ...
عاشقي ميکنه و دلتنگيشو رفع ...
رويايي که قصه ميشه واسه شب و روزاي تنهاياش ...
منم مثل هر ادم ديگه اي ... رويايي دارم ...
که تصميم گرفتم ...اين افسانه ي شيرين و غير باور رو ... به قلم بيارم ...
باشد که ...روزي ...غيرممکن ، ممکن شود !
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
بعضي وقتا اونقدر بهت فکر ميکنم
که فکرم درد ميگيره
برات نامه مينويسم که شايد از پشت اسمت بياي بيرون،
بغلم کني
و آروم در گوشم بگي:
من باورت داشتم ، دارم.
من هنوز روز نقشه به فاصلهي احتماليمون نگاه ميکنم
و خسته از اين سوال که
تو دورتري يا من؟
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
هزار جور فکرهاي شگفتانگيز در مغزم ميچرخد، ميگردد. همه آنها را ميبينم، اما براي نوشتن کوچکترين احساسات يا کوچکترين خيال گذرندهاي، بايد سرتاسر زندگاني خودم را شرح بدهم و آن ممکن نيست
#زنده_بگور
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
شعر من بين تن زخمي مان پل مي شد ...
بيت اول گره روسري ام شل مي شد ...
بيت تا بيت فقط فاصله کم مي کردي ...
شعر مي خواندم و محکم بغلم مي کردي ...
يه مماس شيرين
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
تصوير قشنگيست......
برخورد .... موج دريا با صخره.....
در يک غروب زيبا.......
اما ....
تا ...اسير دريا ....نشي ....
نميفهمي ....چه جهنميه.....اين زيبايي.....
مثل عاشق شدن من ...به دريايي که ... غرق ميکنه ...
تمام دوستداشتنهامو ....
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
کيستي تو ... که اينچنين... در درياي روياهاي... خويش با تو شنا ميکنم.....
همراه موجها... خود را در تو رها.... مي کنم.... در تو گره مي خورم.....
کيستي تو ... که گيسوان من به.... نوازش ...دستهاي تو ....خو گرفته است....
کيستي تو ... که با حرارت وجودت.... در اندام من ...شقايقهاي سرخ مي رويند....
و حسي گرم ....آرام آرام... در درونم رسوب مي کند....
کيستي تو ... که از عشق تو ....آبستن شده ام !!
زمزمه نسيم
98/6/14
+
[تلگرام]
بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست
اه بي تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در اب
در دلم هستي و بين منو تو فاصله هاست
اسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد
بال وقتي قفس پر زدن چلچله هاست
بي تو هر لحظه مرا بيم فروريختن است
مثل شهري که به روي گسل زلزله هاست
باز ميپرسمت از مسئله ي دوري و عشق
و سکوت تو جواب همه ي مسئله هاست
فقط سکوت تو ....
زمزمه نسيم
98/6/14