عریان نوشت
لباسی از تنهایی بر قامتم میپوشانم
دست بر قلب قلم میفشارم
و قسم میدهم به نوشتن
مینویسم از زندگی
نبض بودنم کندتر میزند
مینویسم از عشق!
نبودنها به رخ میکشند،.
مینویسم از شهوت خواستن
لباس بر تنم سنگینی میکند
مینویسم از تو
تو
آنقدر سنگین میشوم
که در نوشته هایم فرو میروم