سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خیال عشق

باز تورا از  سر عشق جانی تازه میگیرم

دست‌ خیالهای گرمت را بر تن جانم آرام بلغزان

عشق پرشور انگیز  دقایقم را گرم بودن میکنی

امشب چه عاشقانه هایی دارم با خیال گرمت


دخترک آسمان

غرور باید مچاله شود بمیرد اصلا،!

پای دلدادگی که در میان باشد

باید سراپا تمنا شوی،عشق شَوی

عشق اگر عشق بشود 

پایش برسد 

جان هم باید در راهش داد

چه برسد غرور که مفت هم نمی ارزد


جسور باش

کمی رعایت نکن!

کمی بی ادب، کمی جسور

ناگهان تر از ناگهان!

نیمه شبها زنگ بزن!

چیزی بپرس!حرفی بزن،

کاری کن که من به دنیا جواب پس بدهم

کاری کن به گریه بیفتم...

که گریه شفا‌ی دل است

کمی رعایت نکن،

نیمه شب‌ها شماره بگیر

مرا بیدار کن

جهان را بیدار کن 

کمی رعایت نکن

 

 

 


کودتا عشق

دلم کودتا میخواهد،

اغتشاش،انقلاب 

چیزی شبیه این شب بخوابم صبح چشم باز کنم

همه رو مقتدرانه کنار زده‌ای 

خودت را به حکومت قلب کوچکم نشانده ای

چه ارزو پوچی دلم میخواهد 

تو آزادی تر از آنی که کودتا کنی


دخترک آسمان

آماده‌ام تا عشقمان ضرب‌المثل باشد

البته چشمانت اگر مرد عمل باشد

تا عشق...نه....اسطوره حتی متحمل باشد

اینجا لب از لب وا کنی فرصت فراهم است

تا بیت آخر صحبت از ماه عسل باشد

بهمن به تن دارم تا با آغوش مردادیت

اردیبهشتم کن تا اوضاع متعدل باشد

اینجا بگو...اینجا همین مصرع که تا فردا ،آوزه‌مان پیچده بین‌الملل باشد

لب وا کنی ...استغفرالله...میترسم امشب حرفهایم مبتذل باشد 

میترسم امشب واژه‌هام عاشقت باشند

تصویر  هر بیتم فقد بوس و بغل باشد، 

دارم شبیه مادر حوا...نمیدانم؛شاید برای عشقمان امروز"ازل" باشد

کم کم جنون میگیرم از لبهای خاموشت،اصلا همین بیت آخرین ضرب الاجل باشد

 حرفی نزد شاید دلش راضی نبود اصلا،ماه عسل در کوچه باغ این غزل باشد

دستی به در کوبید و دردی در قلب ما...

کاش یا دست او یا دست  بی روح الاجل باشد


آغوش خیال

می‌بوسمت‌ از پشت گوشی با لبانی سرد

می‌بوسمت سر میروم از بی کسی ،از درد

در خاطرات کوچه خواهند ماند مدت‌ها

دیوانه‌ای آشفته‌ای، یک شاعر ولگرد

آواره‌ی پس کوچه های شهر با هق هق

گاهی صدایت میکنم، لعنت به تو برگرد

کابوس دنیا مرا دور از تو پر کرده

این روزهای میترسم از مرد نامرد

گم میشوم هرشب در آغوش خیال و بعد...

شب گریه  وخواب آور وبی خوابی و سردرد

می‌بوسمت از دور با لبانی سردآ


دخترک آسمان

هی بوسه نزن با هیجان گوشه لب را یک لحظه رعایت بکن آداب ادب را

دندان به لبم میزنی انگار شبانه

پاتک زده ای قسمتی از باغ رطب را

گرمایه لبت رو لبم در نوسان است

بالا نبری در تنم اندازه تب را

با آتش برخورد لبت با رگ گردن

برهم زده ای رابطه‌ی  مغز عصب را

از بس ک میان دولبم جای کبودیست

انگار که داعش زده استان حلب را!

دیشب که سراسیمه تورا گاز  گرفتم..

حال آمده ای نقدکنی عین طلب را

اینگونه که در اول شب بوسه گرفتی...

خدا خیرکند آخر شب را...