عریان نویس
دستهای
من پرده از وجودت کنار می زنند!
تو را در برهنگی بیشتری می پوشانند
تنهایی در بدنت کشف میکنند،
دستهای من،
تنی دیگر
در بدنت ابداع میکنند
دستهای
من پرده از وجودت کنار می زنند!
تو را در برهنگی بیشتری می پوشانند
تنهایی در بدنت کشف میکنند،
دستهای من،
تنی دیگر
در بدنت ابداع میکنند
در هم میپیچیم همچون پیچکهای مست
ازمیان پیچ تاب اندامهایماندصدای زایش میآید
حریصانه ریشه های حیاط را میمکیم...
با رگهایی متورم از خواستن
جدا مانده از کدامین فصل آمیزش هستیم؟
وقتی برای اولین بار دیدمش
هرگز فکرش را هم نمیکردم
که او همان کسیست که
بعدها بارها برایش میمیرم
من بهشتم همه در خندیدن توست
تاتو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست
تا تو باشی نشوم خیره به لبهای کسی
چجوری بغلت کنم همیشه باشی جایی نری
که بمونی
همینجا ور دل خودم نفس به نفس خودم
آغوش گرمت هم آرامش جان است
هم امنترین پناهگاه
شاید
دیگر هیچوقت حرف نزنم
اگر امکان در آغوش کشیدنت را داشته باشم
شاید
دیگر هیچوقت حرف نزنم
اگر امکان در آغوش کشیدنت را داشته باشم
پیرشدن در آغوش تو
لذت بخش ترین فرسایش دنیاست